×
×

داستان «نه گفتن فردین به اشرف پهلوی»

  • کد نوشته: 1764
  • ۱۱ آذر ۱۴۰۴
  • 0 بازدید
  • ۰
  • بعد اصرار که کرد گفتم به اشرف بفرمایید من زن و بچه دارم و اهل این‌حرف‌ها نیستم. تهدید کردند که زن و بچه‌هایم را تبعید می‌کنند. باز قبول نکردم. ده پانزده روزی خبری نشد تا موقعی که با میثاقیه مشغول کارهای سلطان قلب‌ها بودم. خانمی تلفن کرد که جشن تولد پسرش علی است …

    داستان «نه گفتن فردین به اشرف پهلوی»
  • بعد اصرار که کرد گفتم به اشرف بفرمایید من زن و بچه دارم و اهل این‌حرف‌ها نیستم. تهدید کردند که زن و بچه‌هایم را تبعید می‌کنند. باز قبول نکردم. ده پانزده روزی خبری نشد تا موقعی که با میثاقیه مشغول کارهای سلطان قلب‌ها بودم. خانمی تلفن کرد که جشن تولد پسرش علی است …

    برچسب ها

    نوشته های مشابه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *